بعد تو میری...
رد میشی و میری...
از بین هزار تا چشمی که بهت خیره شدند...
لا به لای صد تا ماشین ، صدای بوق و دستای دراز کردشون...
از بین آدمایی که انگشتشون رو به طرف تو میگیرند ، تو گوش هم یه چیزی رو میگند .... و بعد احساس شادی و خنده!
و بعد تو میری...
رد میشی و میری...
بدون توجه به صداها ، نگاه ها... حرکت ها...
بدون توجه به لباسات ... سر و وضعت!
بدون توجه به هیچی!
و بعد تو رد میشی و میری...
و کسی یادش نمی مونه که تو بودی!
و یکی پیدا میشه تا جات رو بگیره...
و تو فقط میری...
چه متن غمگینی
ولی همیشه اینطور نیس
همیشه خاطره ها بجا میمونه
اونا هم بعد یه مدت فراموش میشند!
خب انسان ذاتا فراموش کاره . ولی دیدت خیلی منفی نگر و غمگینه . که به نظرم نباید این طور باشه . کسی که فراموشکار خلقمون کرد قبلش عشق رو تو وجودمون قرار داد . نظر شخصی منه
منظور اصلیم فراموشی نبود!
این بود که آدم میتونه بره و رد بشه!
اینجوری آزاد میشه صرفا منظورم رفتن از این دنیا نبود !!!
با نظرتون موافقم.
منم اول شک کردم که منظورت یه همچین چیزی باشه . بعد دیدم نفر قبل یه همچین چیزی گفت و تو اومدی توجیه کردی گفتم یحتمل منظورت همینه دیگه
ولی خب باهات موافقم . انسان بزرگ تر از اینه که پستی بلندی های دنیا بخواد توش تاثیر بذاره ... متن قشنگی بود . آورین .
میسی!
حساس نشو دخترم این پ ن پ رو دیگه اگه کسی جلوم بگه جفت پا میرم تو صورتش!!!
منو میشناسی؟ یه بار دیگه هم بهت کامی داده بودم
منم خیلی دوست داشتم جفت پا برم تو صورتش!
تمشک خانوم؟!