شیرین نوشته های یه آسمونی!

همه چیز از این بالا...

شیرین نوشته های یه آسمونی!

همه چیز از این بالا...

شاد و خوشحال!

آقا آقا! 

من کف دستم نوشتم : i'm so happy! .... خب؟! 

بعد اینو هر کی میبینه میگه : چی شده یاسمن؟! از چی ناراحتی؟! تو قوی ای بابا...

بعد من الآن موندم یا سواد اینا در حد بچه پیش دبستانیه یا کلا مشکل دارند     


آدم جرئت نمیکنه شاد باشه!! والا!! 



آدم های ضریح!


آدم ها... سر و صدا... شلوغ... صدای گریه... فشار های بقیه...

اینجا ، نیومدی که با دوستات بخندی! که مسخره بازی در آری !
اینجا ، همه یه آرزویی دارند، بعضیا دو تا ، بعضیا سه تا...

اینجا ، همه اومدند تا از یک بزرگتر بخوان که پا در میونی کنه تا اون بزرگ بزرگه ، آرزوشونو برآورده کنه...

یه عالمه آدم، یه عالمه دل پاک ، با آستینای خالی... با صندلی های چرخی...

اینجا ، همه میخوان شرایط یه طور دیگه باشه ! یه شرایطی، اتفاقایی...

در حالی که هیچ کدوم به این فکر نکردند که چقدر خوشبختند! با یه دل پاک... که تونستند بیان جای یک آدم بزرگ... که همین شرایط الآنشونو ، یه موقعی ، یه جایی ، آرزو کرده بودند...

و فشار های ناگهانی! دست به ضریح زدن که دیدنی نیست! نزدیکی یه چیز دیگست...

اینجا ، همه یه جور دیگه اند، همه... خوشبختند!


پ.ن : دیروز حرم با مدرسه!